تعطیلات خود را چگونه گذراندید؟؟

سعی کردم واسه اینکه از این مودی که توش بودم و هستم بیرون بیام، برم کوه
به قول یکی از دوستام تنها چیزی که منو آروم میکنه کوه هستش. البته اون واسه همه همین پیشنهاد رو داره. خودش هم هروقت فشار کار و استرس عصبی و ... کلافه اش میکنه میره کوه. به قول خودش واسه آدمهای نا آروم و چموش، کوهنوردی یه جور مسکن و رام کننده هستش!! منم خواستم به حرف ایشون گوش بدم ولی چون حوصله کوهنوردی نداشتم رفتیم توچال. جاتون خالی ایستگاه هفت پر برف بود و پیست اسکی به راه بود. در مجموع منهای یخ زدنها و سرخوردنها و موقع برگشتن توقف کابینها وسط راه خوب بود

چقدر آدم احساس نزدیکی میکنه با خدا....چقدر آسمون و ابرها نزدیکت میشن.مخصوصاْ وقتی دراز بکشی رو زمین و چشم بدوزی به آسمون، کلی آرامش بهت دست میده. وقتی به اون دورا نگاه میکنی همون جایی که آسمون و زمین با هم تلاقی دارند میتونی چشماتو ببندی. فکرتو آزاد کنی و ببری اون دور دورا........ جایی که هیچ کسی نباشه جز خودت و خودت. با خودت خلوت کنی و تکلیفتو با دلت و خودت روشن کنی. البته اگه همراهات بزارن و مزاحم خلوتت نشن!!! اونوقته که با خوردن کلی گوله برف تو سر و کله ات باید قید آرامش و فکر و خیال رو مثل من بزنی. کلی عکس گرفتم که باز به علت نداشتن هاست نمیتونم بزارمشون اینجا

آدم وقتی میره اون بالا انگار از این تهران شلوغ و پر دود و دم وارد سرزمین عجایب میشه. سرزمینی که نه تنها آب و هواش خیلی متفاوته بلکه آدمهاش هم خیلی فرق دارند. آدمهایی که احساس میکنند از اروپا و احتمالاْ آمریکا اومدند برای اسکی و خب رفتارشون و حرف زدنشون و کاراشون هم باید اونجایی باشه (مگه نمیدونی اونایی که اونجا زندگی میکنند با ماها خیلی فرق دارند!!! ) یک سری کارای عجیب و غریب هم به نوعی در توچال نشانه تمدن و فرهنگ بالای شما محسوب میشه. باور کنید آدم احساس میکنه این آدمها با این قیافه ها و رفتار عجیب و غریب از جایی غیر همین تهران خودمون اومدند بالا. اولین باری نبود که توچال رفته بودم اما اینبار نمیدونم چرا اینقدر محیطش به نظرم متفاوت اومد. راستی تو اون برف و سرما با پوشیدن تی شرت قرمز!! بدجوری احساس خوش تیپی و کلاس به آدم دست میده. وای من که اونا رو میدیدم تمام بدنم مورمور میشد و به لرزه می افتادم. اگه خیلی سرمایی نیستید، اسکی و برف بازی و توچال رو از دست ندید. فکر کنم تا اواخر بهار بشه از برفهای اونجا استفاده کرد

نگرانیم بیخود نبود :( از دیشب تو فکر بودم و تا خود صبح بیدار بودم و گوسفند میشمردم. فکر و خیالت اون بالا هم با من بود. یادته که؟؟؟ ولی کاش ....... بی خیال کاشکی رو کاشتند جاش چنار در اومد

نظرات 3 + ارسال نظر
سعید سه‌شنبه 11 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 10:00 ب.ظ http://saeedze.blogsky.com

سلام.وبلاگ خیلی خوبی داری.از این به بعد تند تند بهت سر میزنم.اگه دوست داشتی بهم بگو تا در اولین فرصت تبادل لینک کنیم

هاله پنج‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 12:42 ق.ظ http://chekhabara.blogsky.com

خوش به حالت منم خیلی دلم هوای کوه کرده اما هیچ کس نیست باهاش برم دوستام یا نیستن اگرم هستن هی میرن میچپن تو سینما

اهورا جمعه 14 فروردین‌ماه سال 1383 ساعت 01:27 ق.ظ http://ahoora.blogsky.com

سلام دختر گلم
من هم بالاخره اومدم ... فعلا توو مود عکس گذاشتن نیستم ولی حتما این کار رو میکنم ....
بازم اگه رفتی کوه جای منو خالی کن . یادت نره هااااا .....
زودی بهم سر بزن
قربانت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد