امروز در میان دوستان و در هیاهو و خنده های آنها بیشتر از هر زمان دیگری احساس تنهایی و غربت کردم. یه غم مبهم و یه بغض مونده در گلو عایدی من از این دور هم جمع شدن بود.

نظرات 5 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 20 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 03:57 ب.ظ http://sorry.blogsky.com

اهورا شنبه 20 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 11:18 ب.ظ http://ahoora.blogsky.com

ای بابا
تو دیگه چرا؟

شهیاد یکشنبه 21 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 09:47 ب.ظ http://heartme.blogsky.com

عشق واقعا هنوزم هست یا فقط حرفشو می زنن
تو نظرت چیه ؟؟؟؟
سلام وبلاگ زیبایی داری موفق باشی کارت خیلی خوبه.. سر زدی مطالبم رو حتما بخون بد نیستن فکر می کنم
یا حق

مسافر هتل کالیفرنیا دوشنبه 22 تیر‌ماه سال 1383 ساعت 08:08 ق.ظ http://sokote-marg.sharghian.com

خیلی وقت بود اینجا رو گم کرده بودم
خیلی دوست داشتم بیام اما آدرس بلاگتونو گم کرده بودم
خوشحال باز اومدم

حمید جمعه 9 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:32 ق.ظ http://shabahengam.persianblog.com

آخه چرا ؟؟؟؟؟؟ آدم باید تحت هر شرایطی شاد باشه ... یکی نیست بگه پسر تو که لالایی بلدی چرا خوابت نمیبره !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد