باز هم طبق روال عادی برنامه بلاگ اسکی پکیده بود دیگه خسته شدم از این وضعیت، اما چون حال و حوصله دردسر گرفتن فضا و دومین و طراحی سایت رو ندارم، مثل این کفترهای جَلد (بلکه هم شبیه گاو!!) باز سرمو انداختم پائین و اومدم اینجا و دارم مینویسم :(
دلم این روزا خیلی گرفته ، دلم میخواست اینجا حرف بزنم و خودمو خالی کنم که نشد!! این روزا حتی صمیمیترین دوستام هم نمیدونن چه اوضاع و احوالی دارم و داشتم. فقط میگن که تو چرا این همه تو خودتی و کم حرف شدی؟! تو شرایط روحی بدی قرار داشتم و دارم، البته الان خیلی بهترم، دارم خودمو تطبیق میدم با شرایط و خیلی چیزا رو از جمله نامردیها و بیمرامی و بی معرفتیها رو میپذیرم. حالا هم که آرومترم نمیخوام با یادآوری اون روزا حالم رو بد کنم ... به هرحال روزگار غریبی است نازنین!! ... امیدوارم خدا کمکم کنه تا این روزا هرچه سریعتر بگذره
نظرات 1 + ارسال نظر
ماه مهر سه‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 10:23 ق.ظ http://mahemehr.blogsky.com

سلام دوست من
چند روز پیش اومدم اینجا ، دیدم نوشتی خسته‌ای و...
..
امروز اومدم که نوشته جدیدت رو بخونم..
چیزی که حاکی از آرامش تو باشه...
..
منتظر بودم که لبخند زیبای روی لبت رو ببینم...
..
زودتر بنویس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد