بالاخره تونستم یه فرصتی گیر بیارم و چند کلمه اینجا بنویسم! خیلی خستهام. هفته خیلی بدی رو گذروندم...یه روزایی از شدت نگرانی و استرس به مرز سکته رسیدم و یه شبایی از بس گریه کردم صبح چشمام دیگه باز نمیشد...خدا خیلی دوستم داشت که بخش عمدهای از مشکلات کاری و شخصیم رفع شد، البته هنوز به طور کامل خلاص نشدم...اما خدایا شکرت! ممنون که هنوز فراموشم نکردی.
امروز رفتم محضر و بالاخره پروسه خرید خونه من به اتمام رسید، فکر کنم بابام امروز خیلی خوشحال بود! اگر چه 5-6 میلیون کسر پولم رو از بابام گرفتم، اما از هر روز دنبال خونه گشتن و به آژانسهای مسکن سر زدن راحت شد. کلاً پروسه مزخرف و خسته کنندهای هستش این خونه خریدن. من که عملاً کم آورده بودم و خسته شده بودم و غر میزدم اما بابام هیچی نمیگفت و با صبر و حوصله دنبال خونه میگشت. امیدوارم که همیشه سالم و سرحال باشه و بتونم یه روزی زحمتهاشو جبران کنم.
مبارکه ای مرفه بیدرد، ای صاحبخونه، ای پولدار، ای آلبالو، ای شفتالو، ای ریشه پامادور
سلام
امیدوارم مبارکت باشه . از ته دل برات آرزوی موفقیت میکنم.
علیک سلام مهتاب خانوم
خونه نو مباااااااااااااارک خوشحالم که بخش عمده ای از مشکلاتت حل شده انشاالله که بقیه اش هم بزودی زود برطرف بشه که لبت همیشه خندون بشه
ایشالله مبارک باشه تن درستی و سلامتی...
سلام و عرض ادب > اول از همه تبریک میگم انشالله که براتون اومد داشته باشه . وبلاگ دلنشینی دارید . وقت کردین لطفتونو شامل حال ما کنید و به کلبه خزونی ما هم یه سری بزنید خوشحال میشم . حق نگهدارتون باشه.
مبارک است، انشاالله.
پس به سلا متی خونه دار شدین ... مبارک باشه
خیلی ممنون از تبریکتون! به امید خونهدار شدن همه ؛)
بابا خونهدار!!