بهانه!

 میدونم ننوشتنم طولانی شده اما اصلاْ رو مودش نیستم که چیزی بنویسم...به شدت از دست خودم و بعضی‌ها عصبانیم! ولی ولی ولی ترجیح میدم فعلاْ خفه بشم و هیچی نگم تا عصبانیتم فروکش کنه و آروم بشم...

اینم وقتی رفتم اینجا دیدم که لینک داده بهش، خوندم و خوشم اومد و گذاشتمش اینجا...البته با اجازه!

من نمی دانم عشق برای بقیه چه معنایی دارد، اما به شما خواهم گفت که معنی آن برای من چیست؛ عشق یعنی اینکه همه چیز را در رابطه با یک شخص بدانی، ولی هنوز بخواهی بیشتر از همه، وقتت را با او بگذرانی. عشق یعنی اعتماد داشتن به کسی آنگونه که بتوانی همه چیز در رابطه با خودت را به او بگویی...

چقدر کلافه‌ام امروز...

بعد از تحریر (ساعت ۷:۱۶ )
گل بود به سبزه نیز آراسته شد! خدا رو شکر هر وقت حالم خوب نیست میشه ماجرای زپلشک آید و زن زاید و مهمان ز در آید! نه که خیلی اوضاعم روبراه بود و سرحال بودم، فقط همین دعوا و قهر و دلخوریها کم بود که اونم بهشون اضافه شد.

این روزگارم عجب سر ناسازگاری با من داره‌ها! هی من هیچی نمیگم و صبوری میکنم اما ول‌کنش نیست و هی حالمو میگیره! میدونم، تقصیر خودمه! تقصیر خودمه که ساکت میشینم و عکس‌العملی نشون نمیدم.

شب جمعه‌ای بد دلم گرفته‌، این بغض لعنتی هم که داره خفه‌ام میکنه...

 

نظرات 11 + ارسال نظر
آدینه بوک پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 01:09 ب.ظ http://www.adinehbook.com

سلام. به فروشگاه اینترنتی کتاب و CD آدینه بوک با تحویل رایگان هم سر بزنید.

sogol پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 01:13 ب.ظ http://guilty.blogsky.com

salam eyval weblog e bahali dary be manam sar bezan khoshhal misham bye

پیرفرزانه پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 02:09 ب.ظ http://pirefarzaaneh.blogsky.com

سلام. من میدونم چرا٬ چون از نوشتن اون پست قبلیت احساس گناه میکنی
:دی

مطمئن باش از تنها چیزی که احساس گناه نمیکنم همون پست قبلیه!! خیالت راحت ...

علی پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 02:37 ب.ظ http://barakat.blogsky.com/

این متن که در مورد عشق آورده بودید خیلی خیلی زیبا و ساده و حقیقی و دوست داشتنی بود.

حسین پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 04:25 ب.ظ http://0-1-2.blogfa.com

خدا نکنه خفه شی

رضا پنج‌شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 05:54 ب.ظ http://www.agha-reza.persianblog.com

مرسی :) مطالبت راجع به حقوق زنان را هم خوندم... حق با توست.. آن هفت شین ازدواج هم خیلی خوب بود... من همیشه گفتم که باید بجای اصرار در تغییر قوانینی که نمیشه به این زودی ها عوضش کرد... از همین شگردهای ساده حقوقی برای احقاق حقوق زنان استفاده نمود... ولی متاسفانه اغلب دخترها ابدا اطلاعی از این موضوع ندارند که با امضاء آن باصطلاح قباله ازدواج ... زیربار چه قرارداد بدی می روند.... خوشحالم که بلاخره یکی این مسائل را اینطوری خلاصه کرده... باید کاری کرد که این موضوع چیزی مثل مهریه شود که و خانواده ها روی آن اصرار کنند و کسی نتواند از زیربارش دربرود. :)

مهدی جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 01:47 ق.ظ

تعریف عشق بد نبود ولی کامل نیست این نوشته بیشتر به تعریف دوستی شبیه تا عشق ... اما شما دیگه چرا خفه بشین؟‌ایشالله اون بعضیا که عصبانیتون کردن خفه بشن :)

پیرفرزانه جمعه 18 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 04:07 ب.ظ http://pirefarzaaneh.blogsky.com

بعد از تحریر
نباشم مهتاب خانوم :(
غصه نخور مسافر٬ غصه کار گلها نیست :دی

شخص ثالث شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 12:24 ق.ظ http://shakhse-sales.blogsky.com/

ننوشتن به دلیل مطلب نداشتن خیلی بهتر از نوشتن بدون دلیله. موفق باشی. شعر دوست داشتی سربزن.

کار بد شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 12:15 ب.ظ http://www.karebad.com/

همیشه می گن ... هر چی سنگه ماله پای لنگه .. شایدم بخاطر همون ذهنیته که توی این کتابای nlp تا دلت بخواد در موردش حرف زدن .. اما همیشه زن زاید و مهمان ز در آید !!!

ویولت شنبه 19 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 01:59 ب.ظ

کلی پست نخونده داشتی برای من که با لذت نشستم و خوندم:دی
سال نو مبارک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد