خداحافظ همین حالا

 

خداحافظ همین حالا، همین حالا که من تنهام..
خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام

خداحافظ کمی غمگین، به یاد اون همه تردید
به یاد آسمونی که منو از چشم تو می‌دید


اگه گفتم خداحافظ نه اینکه رفتنت ساده است
نه اینکه میشه باور کرد دوباره آخر جاده است

خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رویاها 
بدونی بی تو و با تو همینه رسم این دنیا

خداحافظ، خداحافظ همین حالا
خداحافظ ...

 

 پانویس :

جند روزه برگشتم خونه،آخیش...
 واقعاْ هیچ جا خونه‌ی آدم نمیشه

 

نظرات 5 + ارسال نظر
مارمولک جمعه 17 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 12:30 ب.ظ http://marmoolak.net/

خیلی وقت بود اینجا نیومده بودم
به رفیق قدیمیت سر نمی زنی؟!
منتظرتم :)

رامین ۳۲۰ شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 09:58 ق.ظ


دسته گل محمدی به خونتون خوش اوومدی :)) :)) :))

سلام مهتاب خانوم. خوبی ؟
آها پس بگوووو . من فکر میکردم این جشن و شادی واسه وسط شعبوونه . نگو واسه برگشتن بعضییهاست :))
موقف باشی.

پیرفرزانه یکشنبه 19 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 11:43 ق.ظ http://pirefarzaaneh.blogsky.com

بهههههههههههههههه نمیدونی چقدر خوشحال شدم که آپ کردی... اون که آره من خودم خونه رو با بهشت هم عوض نمی کنم.

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 02:01 ب.ظ

سلام دختر گلم
رسیدن به خیر
بهتر شدی؟ نگرانت بودم
طفلک من چقدر غصه داری!
امیدوارم روزای شادیتو ببینم
اون روز نزدیکه
تو لیاقتت بهتر از اینهاست
مطمئنم
راستی سفر بهت خوش بگذره
به همشهریها سلام مخصوص برسون ؛)
به امید دیدار
بوس بوس

ممنونم ازت...
همشهریهات!! هم حالشون خوب بود، بهت سلام رسوندن

مهدی جمعه 24 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 01:02 ق.ظ

رسیدن به خیر :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد