کیش و تنهایی

 

 احساس میکنم یه مدتیه که از محیط خونه دور شدم، از اتفاقاتی که تو خانواده میافته کمتر خبردار میشم و خیلی دیر! یعنی در واقع آخرین نفری که میفهمه چی به چیه منم، البته گاهی هم اصلاً خبردار نمیشم. احساس خوبی نیست، شاید یه جور حس غربت و غریبه بودن با بقیه! نه که تقصیر بقیه باشه‌ها، نه! خودم خواستم که دور باشم.
تنها زندگی کردن خیلی وقته که داره وسوسه‌ام میکنه! اما علاوه بر مخالفتهای خانواده‌ام حوصله دردسرهای بعدیش رو هم به هیچ وجه ندارم. امروز داشتم به این فکر میکردم که تنها زندگی کردن تو تهران تقریباً برام غیر ممکنه، اونم به خاطر مامان و بابام که همیشه حرفای مردم و اینکه دیگران از اینکه دخترشون تنها واسه خودش زندگی کنه چه فکرایی میکنن و چه حرفایی میگن براشون خیلی مهمه و وقتی هم که میگم ما واسه خودمون زندگی میکنیم نه واسه مردم، جواب میدن که ما بین همین مردم زندگی میکنیم!!

تنها راهی که میمونه اینه که درخواست بدم منو به یه شهر دیگه‌ای منتقل کنند. البته اینکه چه شهری برم هم واسه خودش پروسه‌ای هستش، اما اولین انتخابم کیش بوده و هست، یعنی هر دفعه که صحبتی شده گفتم که دلم میخواد اونجا زندگی کنم و همیشه همه، مخصوصاً خاله‌ام که چند سالی رو اونجا زندگی کرده، بهم گفتن اونجا علاوه بر اینکه 5 ماه از سال به هیچ وجه نمیتونی گرمای هوا و شرجی بودنش رو تحمل کنی، بعد از یکی دو ماه هم که همه چیز برات عادی شد تنهایی و سکوت اونجا بدجوری عذابت میده!

اما با همه این حرفها دلم میخواد حداقل یک سال اونجا زندگی کنم. با همه‌ی سکوت و آرامش و تنهاییش...

 

میگما حالا اگه نشد برم یک سال اونجا زندگی کنم اگه یه آدم پایه‌ی باحال و واجد شرایط پیدا بشه که یه چند روزی با هم بریم کیش بد نیست، اینجوری حداقل آرزو به دل نمی‌مونم! اینروزا بدجوری دلم دریای کیش رو میخواد، اما دوست ندارم تنهایی برم. دوستای بی‌مرامم هم واسه من صبر نکردن و خودشون رفتن :(

 

 

 

 

نظرات 9 + ارسال نظر
یک آدم بیکار چهارشنبه 1 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 01:54 ب.ظ

شرایطتون رو بفرمائید شاید واجدش باشیم؟
مهمون هستیم یا خودمون باید خرجمون رو از جیب بدیم.

خرجتون پای خودتونه

طناز پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 08:55 ب.ظ

منم پایه‌ام واسه کیش
اگه زندگی تو این کلان شهر تهران و شلوغی و ترافیکش اذیتت میکنه یه مدتی برو یه جای آروم اما بدون که زیاد دووم نمیاری. موفق باشی خانوم مهندس

به به که همه پایه‌ هستن واسه کیش ؛)
جای آروم کجا بود طناز جون من دلم جزیره تنهاییهام رو میخوام جایی که خودم باشم و خودم حالا اینکه دووم میارم یا نه رو تا نرم نمیفهمم :)

مارمولک پنج‌شنبه 2 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 11:36 ب.ظ http://marmoolak.net/

مرسی که اومدی مهتاب جان
شما به ما هر چی که می خوای بگو
خیلی خوش گذشت :) :*

آزاد جمعه 3 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:04 ب.ظ

به نظر من باید به دنبال تغییر ایجاد کردن تو مود زندگیت باشی منظورم حالتشه
تغییر شهر - فیزیکی - هم راه خوبیه
اما شاید راه های دیگه ای هم باشه
تغییر شغل - تغییر کار - تغییر اطرافیان! و یا حتی تغییر رژیم غذایی

پیرفرزانه یکشنبه 5 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:31 ق.ظ http://pirefarzaaneh.blogsky.com

سلام من برگشتم! جمع کن بریم! :)) نه جدی میگم! درسته پیرمردم ولی دلم جوونه!‌:))

پیرفرزانه یکشنبه 5 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:28 ب.ظ http://pirefarzaaneh.blogsky.com

باشه قبول! خوب شد از اول گفتی خرجم با خودم وگرنه مهمون بودی! کنکور هم میدم! شما چطوری؟ خوبی؟

مرسی به مرحمت شما خوبم :)

مهدی دوشنبه 6 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 12:24 ق.ظ

نظر من کو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هان؟؟؟؟

باور کن من بی‌خبرم!!!!
فکر کنم یا تقصیر این بلاگ اسکی هستش یا شما جای دیگه‌ای نظر دادید و فکر کردید اینجا ثبت شده!
حالا لطف کن و دوباره نظر گرانقدرت رو بنویس :)

پروانه یکشنبه 3 دی‌ماه سال 1385 ساعت 02:30 ب.ظ

عجب دوستای بی مرامی . من باهات میآم کیش .شدیدا پایه ام.

امید دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1385 ساعت 12:22 ق.ظ

سلام
لطفا شرایط سفر را بفرمایید که چیزی از قلم نیافته (خصوصا مدت سفر)

باتشکر
امید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد