دلم گرفته است
به ایوان میروم و انگشتانم را بر پوست کشیده شب میکشم
چراغ‌های رابطه تاریکند
چراغ‌های رابطه تاریکند
کسی مرا به آفتاب معرفی نخواهد کرد
کسی مرا به میهمانی گنجشک‌ها نخواهد برد...
(فروغ فرخزاد)
بدجوری دلم گرفته، الان فقط دلم میخواد که یکی بود که مینشست روبروی من و دستهامو میگرفت تو دستش و من براش حرف میزدم و حرف میزدم و حرف میزدم. همه اون حرفهایی رو که داره تو سینه‌ام سنگینی میکنه اما کسی رو ندارم که بهش بگم رو براش میگفتم. اونم آروم و باحوصله به دردودلم گوش میکرد، بعد سرمو میذاشتم رو شونه‌اشو و این بغضی که داره خفه‌ام میکنه رو میشکوندم. بهش میگفتم که چقدر شانه‌هایت را برای گریه کردن دوست دارم، دوست دارم، دوست دارم....اونم اشکمامو پاک میکرد و به جای گلواژه‌هایی!! که اینجور مواقع ملت تحویل آدم میدن فقط یه لبخند میزد و میگفت میفهممت، گریه کن، گریه قشنگه، گریه آواز دل تنگه! بعدش میگفت حالا آروم شدی مهتابکم؟ منم میبوسیدمش و میگفتم آره خیلی بهترم! ممنون از همراهی و همدلیت دوست خوب من...
ببینم این خواسته‌ی من خیلی آرزوی بزرگیه؟؟ پس چرا برآورده نمیشه؟؟؟ چرا؟چرا؟؟چرا؟؟؟؟ مُردم خدااااااااااا
یادش بخیر یه زمانهای دوری که منم به جای اینکه با دوستام برم پارتی بیخودی هی میشستم جلوی کامپیوترم و شعر فروغ گوش میکردم و مینوشتم و تا صبح در یک فضای پر حزن و روحانی !!! به چیزهای عجیب غریب فکر میکردم...پشیمون نیستم ..خیلی لذت میبردم ..یادش بخیر ....
کاش منم یه زمان نه چندان دوری همین حرفو بزنم و بگم یادش بخیر اونروز که تنها شده بودم چقدر دلم گرفته بود!
چیزی که تو می خواهی یعنی یک نقطه اپتیمم در یک رابطه ی نسبتا ایده آل حتما آرزوی هر کسی است . فقط مشکل اینجاست که شاید سالها طول بکشد و آن آدم فرهیخته ای که در آن شرایط گلواژه تحویلت ندهد و نخواهد از آب گل آلود ماهی بگیرد پیدا نشود . (ممکن است پیدا بشود و تو دوستش نداشته باشی و یا اینکه او تو را دوست نداشته باشد و یا اینکه یکدیگر را دوست داشته باشید و در شرایطی قرار بگیرید که نتوانید به هم بگویید . همه ی اینها هست ) به نظر من آنقدر احتمال قرار گرفتن در این نقطه کم است که باور دارم آدمهایی که به آن فرد و به آن نقطه و به آن شرایط رسیده اند حتما خدا نظر مستقیم و بی واسطه ای بهشان داشته . با آرزوی روزهای بهتر
کاش از عمر شبی تا به سحر چون مهتاب
شبنم زلف تو را نوشم و خوابم نبرد
روح من در گرو زمزمه ای شیرین است
من دگر نیستم ، ای خواب برو ، حلقه مزن
( مهدی اخوان ثالث )
گر یه کن گر یه قشنگه
شعر قشنگی بود ممنونم ازت
مهتاب جان ، متاسفانه یا خوشبختانه زندگی همه آدمها کم و بیش مثل یک نمودار سینوسی بالا و پایین می شود . یک وقتهایی اتفاقات عجیب و غریبی برایت می افتد که تقریبا کار همان دکمه ری ست را می کند . خدا هم بالاخره هوای همه را دارد و غالبا وقتی انتظارش را نداری سورپرایزت می کند .
فعلاْ که نمودار زندگی من رو موج y
سلام .منم موندم چرا این آرزوت بر آورده نمیشه؟ انگار چی میشه حالا اگه بشه.
آخی یعنی تو هم ۲۸ سالته مهتاب جونم؟
آره منم ۲۸ سالمه! آخه دختر جون ۲۸ سالگی آخی داره؟ همچین میگی آخی هرکی ندونه فکر میکنه ۱۴ سالمه ؛)
دلم نمیخواد سنم از ۹-۲۸ بیشتر شه. یعنی دوست ندارم ۳۰ سالگی رو تجربه کنم. احساس میکنم با توجه به میانگین سنی ۶۰ سال بعدش آدم میافته تو سرازیری و ...
همون جوون مرگ شم بهتره...
مهتاب جان احتمالا تعداد پستهای من در طول روز با تعداد فنجانهای چای که می نوشم متناسب خواهد بود . دیروز ۲ تا پست داشتم که همزمان با نوشیدن ۲ فنجان چای بود !
نمی خواهم مزخرفات خوشحال کننده ی روانشناسی مدرن تحویلت بدهم ولی همانطور که خودت گفتی ( فعلا ) زیر محور x گیر کرده ای . قید (فعلا) یعنی اینکه بخواهی ، نخواهی بالا می آیی .این یعنی آش کشک خاله . دپرس نباش . سورپرایزه معمولا به موقع می آید . ضمنا : بفرمایید چایی !!
چیزه تکلیف من که آش دوست ندارم اونم با کشک چی میشه اونوقت؟؟
بعدشم خدا کنه همینجوری که میگی باشه!!!!!!!!!
چای هم نوش جان، یعنی شما الان یه پست جدید دارید دیگه، ایول این مدلشو ندیده بودم.
دارم کل آرشیوت رو می خونم .دارم غرق می شم تو بلاگت .نجاتم بده .
خوب من الان برای نجات تو چی کار میتونم بکنم؟؟
میخوای دستمو بگیر که نری اون زیر میرا.... آقا من فقط شنا بلدم، غریق نجاتی بلد نبیدم...حالا بعدش بیا بگو چه نتیجه‌ای گرفتی از خوندنش؟ فقط نگو تو همش دپرس بودی و شکست خوردی و جوان ناکام بودی که خودم خوب میدونم تو عشق و عاشقی و ... دنیا باهام سر سازگاری نداشته...اینم که از بدشانسی من بوده که اینجوری بوده روزگارم یا بدشانسی شماها که اینا رو میخونید و مستفیض میشید؟ آی دونت نو!!!
این چایی خوردن و وبلاگ نوشتن ما هم سوژه شد رفت پی کارش ! بهت توصیه می کنم اینقدر تخس بازی در نیاوری . هشدار می دهم من علی رغم ادعاهای گزاف در باب روشنفکری و فرهیختگی ، شدیدا بی جنبه ام و از دخترهای تخس هم خوشم می آید . یک وقت دید ی با ۴ تا کامنت این مدلی عاشقت شدم کار دست جفتمان دادم!! ضمنا الان دیگر پست جدید ندارم چون تازه رسیده ام خانه . وبلاگ نوشتن در خانه هم لطفی ندارد، مضافا به اینکه چای هم آماده نیست !
سلام. ببخشید مثل این که بد موقعی مزاحم شدم. راستش نمی‌دونم چی بگم منم بعضی وقتا این طوری شدم
نه بابا خوشحال شدم که اومدی
به نکته ی خیلی جالبی اشاره کردی ! من در تمام عمرم هیچوقت دلم را به بک آپ و ریکاوری و سیستم ری استور خوش نکرده ام چون همیشه همه شان دست آدم را توی پوست گردو می گذارند. از فایلهای مهمم روی سی دی بک آپ می گیرم . هر وقت هم ویندوزم به هم می ریزد عین عمله ها یک بار دیگر یک کلین اینستال ! ضمنا آدمی که خودش این کاره باشد و بیاید به کسی که سواد رایانه ای اش در حد حسنک کجایی است رو (!) بیندازد! دیگر معلوم است کجای صف بوده !
تو هم فهمیدی من تو صف شانس بودم؟!!
البته آخرش هم هیچی بهمان نرسید :(
خدایا به ما هم مثل این بندگان کار درست با کلاست ویندوز اریجینال مرحمت بفرما! ضمنا علی القاعده فروشنده ی لپ تاپ باید سی دی اریجینال ویندوز را هم بهت بدهد (البته در مورد لپ تاپهای دل این را عرض می کنم که مطمئنم سی دی رویش هست) . دوم اینکه مباد ما بخواهیم جلوی قاضی معلق بازی در بیاوریم . بهتر است بروم تا سرد نشده سراغ چایی ام ...
حالا یک سوال علمی خانم مهندس ! دنبال یک کانتر می گردم . nedstat , webstat و چند تای دیگر را که می شناختم فیلتر هستند ( و ایضا همه آنهایی که گوگل پیدا می کند) . می دانم که کانترها بخاطر منحرف کردن نسل جوان محکوم به فیلتر شدن هستند ولی تکلیف من چیست این وسط؟! کانتر بیرون از فیلتر سراغ دارید؟
آرزوی بزرگی داری
زیبا بود