بارون و عشق و آرامش

خدایا ممنون از این بارون گرافیک بالایی که واسه ما فرستادی.
بارون دیروز کلی فاز داد، مخصوصاْ که تو اون نم بارون رو یه عالمه برگ درخت راه بری...صدای خش‌خش برگها و بارش بارون واسه من آرامش‌بخش‌ترین و دل‌انگیزترین صداها بود و منو با خودش برد به یه دنیای دیگه!

راستی شب یلدا کلی رکورد زدم، هم تا ساعت ۳ بیدار موندم و هم اینکه تو خوردن آجیل و شیرینی و هندوانه و میوه و ... از رو نرفتم!! خودم که کلی حیرون مونده بودم که این منم که تا این ساعت بیدارم و در حال خوردن، یا کس دیگه‌ای هست آیا؟؟! البته ۴۸ ساعت خوابیدن و نخوردن غذا تو ۲ روز قبلش هم تو این ماجرا بی تاثیر نبود. در کل جاتون خالی بود، خیلی خوش گذشت! تازه با گرفتن فال حافظ کلی حال پسرخاله‌های عزیز گرفته شد و دستشون برامون رو شد.

«ما همه نیازمند عشقیم. عشق بخشی از سرشت انسانی است، به همان انداره خوردن، نوشیدن و خفتن.
گاهی به هنگام تماشای یک غروب زیبا، خود را کاملاْ تنها می‌یابیم و می‌اندیشیم: این زیبایی اهمیت ندارد، چون کسی را ندارم که با او در این زیبایی سهیم شوم.
 در چنین مواقعی باید بپرسیم: چند بار نثار کردن عشقمان را از ما خواسته‌اند و ما امتناع کرده‌ایم؟ چند بار از نزدیک شدن به کسی و گفتن آن که دوستش داریم، ترسیده ایم؟
از تنهایی حذر کنید. به اندازه خطرناک‌ترین داروهای مخدر خطرناک است. اگر غروب برای شما دیگر معنایی ندارد، فروتن  باشید و به دنبال عشق برخیزید. بدانید که همچون بقیه برکتهای روحانی، هر چه بیشتر حاضر به بخشش باشید ، بیشتر دریافت می کنید...»
قسمتی از کتاب مکتوب
 نوشته پائولو کوئیلو
 
 
دلم میخواد بنویسم اما ....