عیدنامه


تو چنان شبنم پاک سحری
        نه، از آن پاکتری
    تو بهاری
           نه، بهاران از توست  
                                    " از تو میگیرد وام                             هر بهار اینهمه زیبایی را "              

     
رسیدن دوباره بهار، این مهمان قدیمی و همیشگی رو به همه دوستای گلم تبریک میگم و امیدوارم که سال جدید برای همه ما همراه باشه با سلامتی و عشق و پول و آرامش و کلی آرزوهای خوب و دوست داشتنی‌ :)

بنده هم به سلامتی و میمنت سال ۸۵ رو در حالی دارم به پایان میرسونم که با پای گچ گرفته نشستم تو اداره و مشغول انجام کارهای آخر سال هستم.
چهارشنبه از اداره که میومدم بیرون پام بدجور پیچ خورد.البته منم بهش محل نگذاشتم و تا تونستم با این پای ورم کرده راه رفتم و کار کردم. هرچی هم شبا ژل دیکلوفناک و پیروکسیکام میزدم و میبستم، افاقه نکرد و دردش بیشتر شد.هی بابام گفت برو یه دکتر، این پا تو تعطیلات کار دستت میده‌ها اما یه گوش در بود یه گوش دروازه. گفتم یه پیچ‌خوردگی ساده‌است و خوب میشه. امروز به خاطر اینکه شب باید تا دیروقت بلکم هم تا صبح فردا! تو اداره می‌موندم، صبح خوابیدم و نزدیکای ظهر اومدم سرکار البته به صورت لنگان لنگان و با درد شدید و اینجوری شد که از رو رفتم و عصری رفتم اورژانس بیمارستان دی که ببینم سر این پام چه بلایی اومده!  رفتن با پای خودم همانا و برگشتن با عصا و پای گچ گرفته همان به علاوه کلی غرغرهای دکتر که چرا دیر اومدی و دیگه این پا برات پا نمیشه و ... تاندون پام کش اومده و تا دو هفته باید تو گچ باشه و در نتیجه در عید بنده خانه‌نشین شده و تعطیلات بسیار مفرح و دلپذیری در انتظارمه! گفته بودم که کلی فیلم ندیده دارم و قراره یه جشنواره فیلم عیدانه راه بندازم.

سال ۸۵ در مجموع سال خوبی بود برام. اگه بخوام تو یه جمله امسال رو توصیف کنم میتونم بگم که سال ۸۵ سال اشکها و لبخندها بوده و امیدوارم که سال ۸۶ قسمت لبخندش بیشتر و اشکش کمتر بشه!