رسم زندگی

 

رسم زندگی این است
یک روز کسی را دوست داری
و روز بعد تنهایی
به همین سادگی!
او رفته است
و همه چیز تمام شده است.
مثل یک میهمانی
که به آخر می رسد
و تو به حال خود رها می شوی
چرا غمگینی؟
این رسم زندگی است
تو نمی توانی آن را تغییر دهی ،
پس تنها آوازی بخوان!
این تنها کاری است که از دست تو برمی آید.
آواز بخوان...


پ.ن ۱: متاسفانه بلد نیستم آواز بخونم...

 

پ.ن ۲: زنده‌ام هنوز!!! خدا رو شکر از نظر جسمی حالم خوبه، اما از لحاظ روحی داغونِ داغونِ داغونم :(

پ.ن ۳: جواب کامنتهای پست قبلی رو دادم.  


پ.ن ۴: تشکر و سپاس فراوان از تمامی دوستان و آشنایانی که به صورت حضوری، تلفنی و یا اینترنتی تولدم رو تبریک گفتند. همچنین تشکر ویژه از خانواده رجبی و بستگان آن مرحوم و جعفر آقا بقال سر کوچه‌امون!
ببخشید که تشکراتم یه کمی دیر شد! راستش هنوزم حس و حال نوشتن ندارم. اما دوباره مثل دخترای خوب فیلمهامو سرموقع میبینم.

 

پ.ن ۵: چیه؟؟؟