سر جلسه خواستگاری... بعد از نیم ساعت سکوت!
مادر داماد: ببخشین ، کبریت دارین؟
خانواده عروس: کبریت؟! کبریت برای چی؟!
مادر داماد: والا پسرم می خواست سیگار بکشه...
خانواده عروس: پس داماد سیگاریه...؟!
مادر داماد: سیگاری که نه... والا مشروب خورده ، بعد از مشروب سیگار می چسبه...
خانواده عروس: پس الکلی هم هست...؟!
مادر داماد: الکلی که نه... والا قمار بازی کرد ، باخت! ما هم مشروب دادیم بهش که یادش بره...
خانواده عروس: پس قمارم بازی می کنه...؟!
مادر داماد: آره... دوستاش توی زندان بهش یاد دادن...
خانواده عروس: پس زندانم بوده...؟!
مادر داماد: زندان که نه... والا معتاد بوده ، گرفتنش یه کمی بازداشتش کردن...
خانواده عروس: پس معتادم بوده...؟!
مادر داماد: آره... معتاد بود ، بعد زنش لوش داد...
خانواده عروس: زنش ؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!
:( لعنت به بغضی که بی موقع شکسته شود
پ. ن : اولاْ این موضوع مال چهارشنبه است
! ثانیاْ در راستای پاس داشتن فرهنگ و ادبیات فارسی ,واژه ترکیدن به شکستن تبدیل شد
پ.ن : زیاد حوصله نوشتن ندارم اومدم که یه مطلبی رو بگم و برم!! ا این یکی دو روزه که داشتم حرفای دل شما رو میخوندم واسه بعضی ها جواب نوشتم اگه دوست داشتید میتونید برید تو بخش حرفهای دل و جوابتون رو بخونید!! البته آرشیو بلاگ اسکی در حال حاضر خرابه و فقط 7 تا پست آخر رو میتونید ببینید و ببینم!! در نتیجه جواب حرفای شما تو پستهای قبلیم متاسفانه موجود نیست. برای بعضی ها هم جوابی ننوشتم...اما همین جا و از پشت همین تریبون (تریبونم همونجاییه که تو عکس میبینید!!)از همشون و همتون تشکر میکنم ممنون که به من سر میزنید. شاد باشید