هر وقت که میرم دکتر، تا یک هفته تو یه مودی هستم که فقط منتظر یه تلنگرم تا بشینم واسه حال و روز خودم هی فرت و فرت اشک بریزم. 
دیشب رفته بودم دکتر!! نتیجه اخلاقی اینکه آسمون دلم یه مدتی بارونی خواهد بود.
یکی به من بگه چی میخواد بشه بالاخره؟؟؟

وقتی که چشمام پر اشک میشد، سعی میکردم اشکامو نبینی، میگفتی: ببینمت! باز که مولکولهای چشمات دارن میلرزن ... و من عینک آفتابیمو میزدم تا تو لرزش مولکولهای چشمام رو نبینی. اما حالا از اینکه کسی اشکهامو ببینه ناراحت نمیشم ... بزار بقیه هم مثل خودم به دیدن چشمهای بارونیم عادت کنن.
نظرات 5 + ارسال نظر
شهیاد سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 03:00 ب.ظ http://heartme.blogsky.com

چه امیدی درین مرداب ؟ که عهد ما همه در خواب چه شبهائی دلم گریان ازین دوری, ازین هجران چه دیداری برای ما ؟ درین امید بی فردا که تو دوری و جات خالی منم موندم تک و تنها نه امیدی, نه دیداری نه حتی دست دلداری خدایا این اخه عشقه ؟ که نه خوابه, نه بیداری شدم خسته ازین رفتن "دوستت دارم" رو هی گفتن واسه عشقی که بیهودست مثل بوسست شب مردن چه دیداری درین دنیا ؟ همش حرفه, همش رویا ولی در اوج تلخ مرگ بازم امید ما : فردا

سلام
خوبین
چشاتو ببند چی مبینی؟؟؟؟؟؟ آ ره خدا بزرگه ...
وبلاگتون هم زیبا بود ....سر بزن
یا حق..

مسافر هتل کالیفرنیا سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 05:33 ب.ظ http://sokote-marg.sharghian.com

مهتاب خانم چی شده ؟
خدا بد نده .. شهیاد چقدر قشنگ نوشته

پیمان چهارشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 10:48 ق.ظ http://msiha.persianblog.com

سلام مهتاب خانم وب لاگ قشنگی داری این قدر نا امید نباش توکلت به خدا باشه وقت کردی به وب لاگ ما هم سری بزن
موفق باشی

ویولت چهارشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 05:07 ب.ظ http://ms.mojde.com

مهتاب جان میشه به من بگی چی شده اگه خواستی ایمیل بزن برام.می بوسمت

زهرا چهارشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 08:32 ب.ظ http://zahra-hb.com

خانومی مگه چی شده؟:(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد