از حس بدی که آدم وقتی حقشو میخورن دچارش میشه، بدتر اونه که ببینی یه عدهای (علیالخصوص دوستان و آشنایان!!) تو رو احمق و خر فرض کردند و تو هم غرق در همون حماقتِ خودت، مدت زیادی بهشون سرویس بدی و به روی خودت نیاری که ای باباااااااااا رسم روزگار اینجوریا هم نیست و واسه کسی باید بمیری که برات تب کنه، نه اینکه تو هی بهشون برسی ولی اونا نه تنها به روی خودشون نیارن، بلکه یه جورایی این خدمات و کارها رو جزو وظایف تو بدونند.
اون موقع است که آدم آی حالش بد میشه، آی حالش بد میشه که دلش میخواد هرچی حس نوعدوستی و رفاقت و این چیزاست یکجا ( گلاب به روتون، روم به دیفال!) بالا بیاره. اون موقع است که پشت دستشو داغ میکنه که دیگه از این غلطها نکنه و بشه مثل بقیه !
کی میخواد این خریتها و حماقتهای من تمومی بگیره نمیدونم!!
سلام
بگو که داری خرف دل منو میگی
سلام . این روزها آدم فقط به سگ می تونه اطمینان کنه . اون هم تا وقتی که پول داره بهش غذا بده . وگر نه خودت رو به جا یغذا می خوره . به من هم سری بزنید
سلام مهتاب جان
امیدوارم هرچه زودتر مشکلت برطرف بشه. منم دقیقا همین نقطه ضعف رو دارم. به قول ویولت ، همه دندونام رو شمردن :(
موفق باشی...
سلام مهتاب جون
ببخشید انقدر رک میگم اما مدل خودت جوابت رو میدم و اون اینکه اینجور خریت ها تو ذات بعضی از ماهاست و تمومی نداره. منم خیلی ضررشو دیدم اما بازم همونم....
ولی یه چیزی بگم . جوابشو از خدا میگیری نگران نباش.
شاد باشی.