بازم پنجشنبه خطوط پکیده بودش! خوبه حالا همکارم بوده! اونم بیچاره تا ساعت ۴-۵ درگیر سیستم بوده ( لازم به ذکره که ساعت کاری اداره ما پنجشنبهها تا ۱۲:۳۰ هست) الانم کلی کار به خاطر خرابکاریهای اونروز داریم، ارتباط که قطع شده همه برنامههایی که قرار بود ارسال بشند نصفه نیمه رفتند و باید امروز دوباره همه رو ارسال کنم :(
دیشب...............وای بازم یه کار فوری پیش اومد، شاید بقیهاشو بعداْ نوشتم دو نقطه دی
یه دوستی دیشب بهم گفت خیلی وقته دیگه از دلم نمینوسم و حرفای عادی و روزمره رو مینویسم اینجا، به خاطر همین میخواستم راجع به دیشب و حرفایی که تو دلم مونده بود و نگفته بودم یه چیزایی بنویسم اما اونقدر کار برام پیش اومد تو اداره که حتی فرصت نکردم نهارم رو درست حسابی بخورم و تا عصر مشغول بودم...الانم ساعت ۹ شبه و تازه رسیدم خونه و طبق معمول خستهام و حس از دل نوشتن نیست. حرف دل بمونه واسه بعد، فعلاْ خواب رو عشقه...
دیشب چی شده بود ناقلا.تعریف کن دلمون آب شد