از دیشب ساعت ۱۱ بارون شروع شد. این خواستنیترین و کثیفترین بارونی بود که این مدت باریده. خدایا ممنون که تنها تو به فکر مشکل هوای آلودهی ما بودی...
منم طبق معمول خوش خیال که خب از دیشب بارون باریده و هوا تمیزه و احتیاج به ماسک ندارم اما اشتباه میکردم، هوا تمیز بود اما دود ماشینها کماکان به راه بود.
امروز ملت همیشه در صحنه، فرهنگی و فرهیخته ما برای نشون دادن خوشحالیشون و از خدا خواسته، با دیدن دو قطره بارون و با وجود طرح زوج و فرد شدن ماشینها،همه ماشینهاشون رو آورده بودند تو خیابونا و متاسفانه من یاد این بیت شعر افتادم که
« تا نباشد چوب تر فرمان نبرد گاو و خر» و فکر کنم دوبراه با این اوضاع روز از نو روزی از نو!! ما عادت کردیم که زور بالا سرمون باشه تا کاری رو که باید، انجام بدیم.
تذکر: نوشته قبلی مال من نیست. اصولاْ من طبع شعر گفتن و مطلب ادبی نوشتن ندارم. اینایی رو هم که تو وبلاگم میذارم تا شما هم از خوندنش لذت ببرید، از اینور و اونور میخونم، البته اونایی رو که منبع داره حتماْ مینویسم اما خیلیهاشون از طریق ایمیل به دستم میرسه و هیچ نام و نشونی نداره. اینو گفتم که در جریان باشید. اگه یه روزی سنگی از آسمون خورد به سرم و شاعر شدم، حتماْ نوشتههامو با اسم خودم مینویسم.
سلام دوست خوب من
خوشحالم از اینکه به شما سر زدم و با وبلاگتون آشنا شدم
شما هم اگه دوست دارید به من سر بزنید
خوشحال میشم
سلام مهتاب خانوم
باز به قول شما باران به نجاتمان اومد
خدا به خیر بگذراند
به من هم سر بزن خوشحال میشوم
ممنون
با چشمان تو مرا به الماس ستارگان نیازی نیست
با آسمان بگو
خوش بحالتون
ای بارون بارون اخ که نعمتی هستی که فراموشت کرده بودیم ............ نظرت در مورد تبادل لینک چیه<؟