حرمت اعتبار خود را
هرگز در میدان مقایسه خویش با دیگران مشکن
که ما هر یک یگانهایم
موجودی بینظیر و بیتشابه
و آرمانهای خویش را به مقیاس معیارهای دیگران بنیاد مکن
تنها تو میدانی که « بهترین » در زندگانیت چگونه معنا می شود
از کنار آنچه با قلب تو نزدیک است آسان مگذر
بر آنها چنگ درانداز ، آن چنان که بر زندگی خویش!
که بی حضور آنان ، زندگی مفهوم خود را از دست می دهد.
با دم زدن در هوای گذشته و نگرانی فرداهای نیامده
زندگی را مگذار که از لابلای انگشتانت فرو لغزد و آسان هدر شود
هر روز همان روز را زندگی کن
و بدین سان تمامی عمر را به کمال زیستهای
و هرگز امید از کف مده
آن گاه که چیز دیگری برای دادن در کف داری
همه چیز در آن لحظه به پایان می رسد
که قدمهای تو باز میایستد
و هراسی به خود راه مده
از پذیرفتن این حقیقت که هنوز پلهای تا کمال فاصله باشد
تنها پیوند میان ما خط نازک همین فاصله است
برخیز و بیهراس خطر کن
در هر فرصتی بیاویز
و هم بدین سان است که به مفهوم «شجاعت » دست خواهی یافت
آنگاه که بگویی دیگر نخواهمش یافت
عشق را از زندگی خویش راندهای
عشق چنان است که هر چه بیشتر ارزانی داری سرشارتر شود
و هر گاه که آن را تنگ در مشت گیری آسانتر از کف رود
پروازش ده تا که پایدار بماند
رویاهایت را فرو مگذار
که بیآنان زندگانی را امیدی نیست و بیامید ، زندگی را آهنگی نباشد
از روزهایت شتابان گذر مکن
که در التهاب این شتاب
نه تنها نقطه سر آغاز خویش ، که حتی سر منزل مقصود را گم کنی
زندگی مسابقه نیست
زندگی یک سفر است
و تو آن مسافری باش
که در هر گامش ترنم خوش لحظهها جاریست
سلام!
فرق عشق و روح در این که عشق و نرسیدن بهش زیبا می کنه ولی روح و باید بهش برسی تا جاودانه بشه!
اما شباهتشون این که هر دو بی قرارند و آرامش ندارن!
موفق باشی
صدر
به نظر من زندگی یک مسابقه است . اونم سخت و طاقت فرسا ....
سلام......
خوبی...
وبلاگ زیبایی داری.....
متنت هم زیبا بود....
به من هم بسر.....(سر بزن!!!!)
زیبا و گیرا . . .
متن قشنگی بود
دوست دارید به هموطنهاتون توی یه کار بزرگ کمک کنید
ما می خواهیم فرهنگ اصیل ایرونی رو اشاعه بدیم
کمکمون می کنید ؟
سری به وبلاگم بزنید ممنون می شم
شعر زیبایی بود و البته بهترین در زندگی هر کسی معنای خاصی داره
موفق باشی
کی میگه اینجا فراست کلاس نیست ؟:)
مرسی ...خیلی خیلی به خوندنش می ارزه ...فقط مال کیه ؟از کجاس؟
" کسی رابرای دوستی انتخاب کن که دلش اینقدر بزرگ باشه که برای جا شدن تو دلش مجبور نشی خودتو کوچک کنی "
هی میخوام چیزی نگم، ولی آدمو مجبور میکنی بالاخره یه چیزائی بگه :)
درود به دوست عزیز و قدیمی
خوشحالم کردی که ردم و پیداکردی :)راستش به خاطر یه سری مشکلات و ... اون وبلاگ رو تعطیل کردم و کوچ کردم اینور.
خواستم اول برات یه کامنتی بنویسم بعد برم سراغ خوندن وبلاگت.
راستی هنوزم زیر بارون قدم میزنی ؟؟؟؟ :))
شعر جالبی بود اما من ازش لذت نبردم.!