امروز صبح به برنامه یک صبح یک سلام رادیو یه آقای جانباز زنگ زد و با کلی عذرخواهی و شرمندگی وضعیت زندگیشو شرح داد. از خونهای گفت که در و پنجره نداره، از سرمای آزاردهنده زمستون گفت، از اینکه چقدر از بچههاش خجالت میکشه که تو این وضعیت زندگی میکنند، از اینکه یک چشمش نابینا شده تو جبهه و هنوز ترکشهای جنگ تو بدنش مونده اما این دردها در برابر دردی که بچهاش میکشه هیچه و اینکه حتی پول انجام سونوگرافی بچهاشو نداره.
به مجری برنامه گفت شما هم اگه جرأت و جسارت دارید صدای منو پخش کنید تا صدامو مسئولین کشور بشنوند، اونایی که شب با خیال راحت میخوابن و صبح با خیال آسوده میرن سرکارشون و هیچ فکری به حال و روز ما نمیکنند...
و مجری برنامه جملهای گفت که من نتونستم جلوی بغضمو بگیرم و تو تاکسی تا به محل کارم برسم کلی گریه کردم.
مجری برنامه گفت: پخش صدای شما جسارت نمیخواد، شرمندگی میخواد! شماها که هم از جسم و زندگی خودتون گذشتید و هم از روح و روان خانوادهاتون وام گرفتید و رفتید برای دفاع از کشورتون و دفاع از ما جنگیدید، حالا حقش نیست که اینجوری و تو این وضعیت زندگی کنید و قول داد که تا هفته آینده وضعیت این آقا پیگیری بشه!
با خودم فکر کردم این فقط یه نمونه کوچیکی از این آدمهای دردمنده که ببین چقدر روزگار بهش فشار آورده که عزت نفسشو زیرپا گذاشته و با رادیو تماس گرفته و حالا فقط میخواد که صداش به جایی برسه! (البته اگه برسه و اگه گوش شنوایی باشه) و چقدر زیاد هستن از این دست آدمها که صداشون درنمیاد و هیچ کس هم به دادشون نمیرسه.
یادم افتاد که خواهرم میگفت نیستی تا ببینی چه ماشینهای آخرین مدلی داره واسه آقازادهها و ... از گمرک ترخیص میشه! تازه گویا امسال رنگ قرمز و سفید مد شده چون همه ماشینهای سفارشی قرمز و سفید هستند...
حالا چرا نظر خالی میذاری؟!!
نکنه واسه اینه که دفعه قبل نظرت گم شده ؛)
حالا تو چرا گریه کردی؟ اونایی که باید براشون مهم باشه باید ناراحت باشن ولی خیلی معذرت میخام اما به تخمشون هم حساب نمیکنند ملت رو
خب البت ما هم باید به حال بدبختیا و بیچارگیایی که اینها به سرمون اوردن خون گریه کنیم
من گریه کردم چون با خودم گفتم واسه اینکه من و بقیه الان اینجا باشیم اینا از جونشون مایه گذاشتن.درسته که مسئولین واسشون کاری انجام ندادن اما من نوعی چی کار کردم؟ اینا حق به گردن همه ماها دارن...
بعدشم با خودم فکر کردم که چقدر ناشکرم که قدر چیزایی رو که دارم رو نمیدونم. واقعاْ اگه جای همچین افرادی بودم چه میکردم؟اصلاْ چیکار میتونستم بکنم؟؟
بذار نسل قبل چوبش رو بخورن ما هم به ناحق بخوریم چون خودمون هم قربانی هستیم برای آیندگانی که شاید درس گرفتند و زندگی بهتری از ما داشتند.
این روزا ایران به دست یه عده اداره می شه
که کنترل احساسات مردم رو بدست گرفتن
و بنگ بنگ ...