«به نظرت تلخترین حس دنیا چیه؟ همون حسی که وقتی میاد سراغت حس میکنی دهنت تلخ شده، همونی که با اومدنش شجاعانه آب دهنت رو قورت میدی و به خودت میگی که خب اینطوریه دیگه، اشکال نداره، زندگی همینه دیگه...همونی که وقتی میاد یه لبخند زورکی اما تلخ میشینه روی لبات...همون موقعی که سعی میکنی هم به خودت و هم به زندگی پوزخند بزنی و خودت رو یه جوری آروم کنی که انگار خیلی هم برات مهم نیست وقتی هیچکس دوستت نداره...وقتی هیچوقت دوستداشتنی نبودی... بعد با بغض، عروسکت رو بغل میکنی و خیلی کول میخوابی...اما از این میترسی که تا کی میتونی همینقدر جلوی این حس تلخ کول باشی و دووم بیاری!»
کپی شده از وبلاگ پرگلک
تلخترین حس دنیا فکر کنم حسی باشه که الان تو داری که اینجوری نوشتی.
انشالله دلت شاد بشه خانوم گل
:* امیدوارم هیچوقت این حس های تلخ رو نداشته باشی گل گل خانوم:*
اگرم دوستم نداشته باشند ولی قبولم داشته باشند ، تلخی این حس برایم به مراتب کمتر است .
پست ۲۷ آذرت ( همیشه اینگونه بوده است) را با چلیپا نوشتم پرینت گرفتم و زدم به دیوار اتاقم . ضمنا از احوال پرسی ات ممنون حالم خوب شده تقریبن .
تلخترین حس دنیا رو خودت قبلا نوشته بودی ، اینکه چشم انتظار اومدن کسی باشی که هیچ وقت فکر اومدن نیست.امیدوارم همیشه تو چشمای قشنگت برق عشق و شادی رو ببینم .
نمنه؟ کول خوابیدن یعنی چه جوری اونوقت؟ بعدش عروسک شما چی چیه؟
شما ذهنتو درگیر این سوالها نکن مهندس جان ؛)