چند روز پیش مانی / پسر خواهرم / که دیروز ۱ سالش شده رو بغل کردم. دیدم خیلی داره ذوق میکنه کولش کردم و نشوندمش رو کتفم. بچه هم که حسابی خرکیف شده بود و منو با اسب / و یا با هر حیوان مشابه / اشتباه گرفته بود کلی بالا و پائین پرید و ذوق کرد. همینکه گذاشتمش زمین ، احساس کردم کتفم و گردنم گرفته. به بابام گفتم که کمی کتف و کمر و گردنم رو ماساژ بده چون احساس گرفتگی میکردم. خلاصه ماساژ همانا و کتف گرفتگی من همان!! ۴ روزه دارم از درد جون میدم. هرچی هم ژل و مسکن و چسب و ماساژ آب گرم و ... استفاده میکنم فایده نداره که نداره. دیروز هم هرچی دنبال دکتر اورتوپد گشتم نبود که نبود یا وقتهای ۲-۳ ماه بعد میدادند یا میگفتند بشین ۳-۴ ساعت تو مطب تا بین مریضها بفرستیمت تو که دکتر ویزیتت کنه! منم که از نشستن تو مطب دکتر و انتظار متنفرم، از دکتر رفتن پشیمون شدم. دیشب به اصرار مامانم از این چسبهای مسکن استفاده کردم. چشمتون روز بد نبینه از دیشب که این چسب رو زدم انگار که یه گلوله آتیش رو کمرمه و به شدت دارم میسوزم. شب چند بار از شدت داغی از خواب پریدم. بدبختی اینجاست که با وجود همه اینها هنوزم درد دارم و دستمو نمیتونم تکون بدم. الانم با مکافات دارم تایپ میکنم، یکی نیست بگه انگار مجبورم که بنویسم :)) عصر هم با کمال پررویی میخوام برم استخر و امیدوارم اوضاعم از اینی که هست بدتر نشه.


نظرات 5 + ارسال نظر
k1 چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 09:27 ق.ظ http://www.k1-online.com

معلومه که تو خر خوبی نیستی!!!! از اینجور چسب‌ها الکی بخودت نزن که اصلاْ فایده‌اV نداره. من تجربه اینجور عضله‌ گرفتگی رو زیاد دارم. سعی کن تو روز چند بار دوش آب گرم ( ولرم ) بگیری و موضع گرفته شده رو از بالا به پایین ماساژ بدی.

اینو خودم هم فهمیدم که خر خوبی نبیدم!!! و فکر کنم که تو هم خر خوبی نباشی :دی به هر حال مرسی از توصیه های پزشکیت امیدوارم موثر باشند.

نوبد چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 01:03 ب.ظ http://South-Boy.BlogSky.com

سلام دوست عزیز خوبی ؟ خوشی ؟ سلامتی ؟ انشالله که خوش و خرم باشی وبلاگ جالبی داری و مطالب خوندنی مینویسی خوشحال میشم به وبلاگ منم یه سری بزنی و بتونیم از طریق وب بیشتر با هم آشنا بشیم .
آرزومند آزوهایت نوید || پسر جنوب ||

عباس چهارشنبه 28 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 05:16 ب.ظ

استخر و دوش سرد وگرم متناوب اگر طاقت داشته باشید بسیار مفید است

بهشت شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 07:35 ق.ظ http://nochagh.blogsky.com

سلام مهتاب جون.تا تو باشی گول ذوق کردنای یه بچه یک ساله را نخوری و خودت و خونواده ات را گرفتار نکنی.حالا مانی میاد جواب گرفتگی هاتو بده؟تازه خواهر بیچاره ات هم کلی احساس شرمندگی میکنه.تو هر روز باید یه مشکل داشته باشی؟آدم راحتی نیستی.یه خورده خوش گذرونی کن تا اینقدر به بدن و جسمت گیر ندی.نمیتونی بر طبل بیعاری بزنی و ........میگم اصفهان نمیایی مهمونی.من میتونستم چهار روز میزبان خوبی باشم ولی تو که تعطیلی را رو هوا نمی زنی مثل بعضی آدما.همینه که همیشه در حال ناله ایی.خوب بشی الهی

امید شنبه 1 اسفند‌ماه سال 1383 ساعت 11:35 ق.ظ http://www.omidezendegani.blogspot.com

سلام...
عیبی نداره. اینم یه تجربه س. بقول خارجیا ، آدمها اسم اشتباهاتشون رو میذارن تجربه :)
راستی اون چسب ها که می گی می سوزونه ، عصاره فلفل قرمز داره ولی معمولا موثره . برات آرزوی بهبودی سریع دارم ، و البته درس گرفتن از این تجربه:))))
موفق باشی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد