-این روزا بیحوصلهتر از اونم که بخوام بیام اینجا و از اتفاقات روزمرهی زندگی بنویسم. بماند که اونقدر زندگی برام خستهکننده و تکراری شده که وقایع اتفاقیه اون دیگه ارزش گفتن و نوشتن و خوندن نداره!
-دوست ندارم به این زودی هوا سرد و بارونی بشه! به اندازه کافی آسمون ابری پاییز دلگیر و غمناک هست، وای به حال اینکه نمنم بارون هم بباره! درست مثل امروز...
دلگیر بودن این روزای پاییزی رو وقتی بعدازظهر تو خیابون ولیعصر تنها و پیاده راه بری میتونی با تمام وجودت حس کنی!
-برو برو هرجا بگو که یار من دیوونه بود، عاشق نبودی میدونم، بودن من بهونه بود...
این روزا این آهنگ رو مدام گوش میدم و میخونم و بدجوری بهش عادت کردم...ارزش یه بار گوش دادن رو داره.
با سینوزیت حاد، تب و لرز، سردرد و سرگیجه، فین و فین و آنتیبیوتیک، عاشقانه به استقبال پائیز طلایی میرویم!
پائیز مبارک
« جمعیت دوستداران خش خش برگهای پیادهرو »
پ.ن ۱: آقا یکی بیاد این فال منو بگیره بگه من تا آخر سال زنده میمونم یا نه؟؟ مُردم از مریضی و دکتر رفتن
پ.ن ۲: جواب سوال پست قبل ترکیبی بود. جواب درست گزینههای الف و ب و ج و د هست. یعنی یک اشتباه یا حماقت بسته به آدمش و نوع حماقت از یک تا بینهایت بار قابل تکراره! امتحان شده، شک نکنید!!! (آفرین ویلی باهوشه ؛) )
سوال : به نظر شما یه آدم چند بار تو عمرش میتونه یه حماقت یا اشتباه رو تکرار کنه؟
الف: یک بار
ب: بینهایت بار
ج: بستگی به اون آدمه داره!
د: بستگی به اون حماقته داره!
ه : هیچ کدام
پ.ن۱: خون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی!!!
ای حافظظظظظظظظظظظظظظظظ لهت میکنم با این شعرهات :((
پ.ن۲: خداوندا تو این ماه رمضان به همه مرگ مغزیها از جمله این بندهی حقیرت شفای عاجل عنایت فرما! آمینت رو بلند بگو...