من برگشته بیدم!
این دریا کنار که میگفتن عجب جایی بودااااااااااااااااا
کلی حالشو بردیم، جای همه بروبچز خالی.... مخصوصاْ شبا کنار سی‌ساید کلی مراسم تیک‌آف !! کِشون و ... بود.
منم که به نیت برنزاسیون رفته بود، نصفه نیمه سوختم و هوای ابری این دو سه روز آخر کلی حالم رو گرفت!!
گفتیم بپرسیم ویلا تو شهرک چه قیمتی هست بلکم بودجمون برسه یکیشو بخریم!! با همون تریپ لب دریا رفتیم تو یه بنگاه معاملات املاک و خندون گفتم آقا ببخشید ویلا اینجا متری چنده!! آقاهه هم گفت خانم اینجا ویلاها متری نیست کیلوییه!! ما باید ویلاتون رو ببینیم تا قیمتشو مشخص کنیم ولی از ۱۴۰ میلیون تومن تا ۲ میلیارد تومن ویلا داریم  ...ما رو میگی خنده رو دهنمون ماسید...و چون عمرناش پول ما به این ویلاها نمیرسه، عطاشو به لقاش بخشیدیم. بابا ای مرفهین بی‌درد این همه پول رو از کجا میارید که ویلای ۲ میلیاردی میخرید؟! من حساب کردم با این حقوقم اگه هیچی نخورم و خرج نکنم و همه پولمو پس‌انداز کنم ۴۰۰ سال دیگه شاید بتونم ۲ میلیارد پول داشته باشم، البته اگه عمر نوح هم داشته باشم!!

 دارم میرم دریا کنار
 دریا کنار هنوز قشنگه ... 

خیلی دلم میخواد این مدت که اونجام فقط لب دریا دراز بکشم و به دریا نگاه کنم و از صدای آب و موج و آرامش اونجا لذت ببرم...جای همگی خالی

 ای بابا من فکر میکردم این ماجرای دکتر و استعلاجی و چشم مال ماه خرداد بود و تموم شد، اما انگار ماجرا هنوزم ادامه داره. در راستای همون مشکل قبلی چشمم رفتم دکتر، ۳ تا قطره دیگه بهم داد. منم داروهای قبلی رو چون کورتون داشتند هنوز ادامه میدادم. از یه طرف هم وقتی رفتم دکتر چون کلی نسخه دکتر پوستم گرون شده بود، یکی از قطره‌های چشمی رو به جای نوع خارجیش، ایرانیشو گرفتم! ( حالا یکی نبود به من بگه تو که کرم ۵۰۰۰۰ تومنی خریدی واسه صورتت، چرا واسه این یکی اسکروچ بازی درآوردی!!) خلاصه دیشب همه قطره‌هامو مثل بچه‌های خوب ریختم. موقع خواب دیدم زیر چشم راستم کمی ورم کرده که گذاشتمش به حساب ۳ ساعت مطالعه کتاب و خوابیدم. چشمتون روز بد نبینه امروز صبح که بلند شدم وقتی تو آینه خودمو دیدم تنها کاری که کردم جیغ زدن و گریه کردن بود. چون هردو چشمم به شدت ورم کرده بود و اصلاْ پلکی دیگه نبود ، فقط ۲ تا گلوله متورم رو صورتم میدیدم :(( احساس میکردم که صورتم هم کج شده کمی! خلاصه با کمی کمپرس آب سرد تونستم چشمم رو کمی بیشتر باز کنم،کمی دراز کشیدم و  منتظر شدم ساعت ۸-۹ بشه تا برم پیش دکتر که دیدم بابام میگه باز تو موندی خونه! بلند شو برو سرکار، این همه استعلاجی میگیری فردا اخراجت میکنندها!!!!!!! من دیگه نزدیک بود منفجر بشم، گفتم بابا جون من با این قیافه و چشمی که باز نمیشه کجا برم آخه؟ گفت خوب عینک آفتابی بزن برو سرکار بعد از اونجا برو دکتر! گفتم واقعاْ که! عوض اینکه خودت هم بمونی خونه و منو ببری دکتر، تازه به من هم میگی برو؟! من که عمراْ این شکلی پامو بزارم تو محل کارم :( خدا رحم کرده تو رئیسم نشدی وگرنه من بدبخت میشدم!!
خلاصه با خواهرم رفتیم دکتر و علت مشکل، حساسیت به دارویی که خودش به عنوان ضد حساسیت استفاده میشه تشخیص داده شد. دکتر گفت دوباره از همین قطره استفاده کن! گفتم آخه دکتر من میترسم. گفت نه!!!!!!!!!! مشکلت به خاطر این بوده که چند تا قطره رو با هم ریختی و چشمت صداش دراومد! منِ احمق هم حرف دکتر رو گوش کردم. ظهر که از اون دارو دوباره استفاده کردم، باز چشم متورمم بدتر شد و شروع کرد به خارش و التهاب منم هرچی قطره داشتم ریختم دور و فقط برای معالجه از کمپرس آب سرد استفاده میکنم. امیدوارم که جواببده!! نمیدونم یا به نوع ایرانی این قطره حساسیت پیدا کردم یا به مواد ضد حساسیتی که داخل قطره هستش! خلاصه به هر علتی هستش باز ۴۸ ساعت استعلاجی و استراحت در منزل دارم ؛)  

 راستی میخواستم مثل همه وبلاگ نویسها راجع به انتخابات و رئیس جمهور جدید بنویسم امااااااااااا ترجیح میدم سکوت کنم و فقط نظاره‌گر آینده‌ای باشم که این انتخاب ۱۷ میلیونی برای ما رقم میزنه!