غم

!!وقتی از مادر متولد شدم صدایی در گوشم طنین انداخت ...... که بعد از این با تو خواهم بود
به او گفتم: کیستی؟
!!گفت : غم

فکر کردم غم عروسکی خواهد بود که من بعدها با او بازی خواهم کرد؛ ولی بعدها فهمیدم که
!!!من عروسکی هستم در دستان غم


از همه دوستان عزیزی که به خونه دلم سر زدند ممنونم ؛ چه اونایی که برام میل زدند به جای کامنت و چه اونایی که نزدند.چون فعلا بخش کامنت نیست خواستم همینجا از همتون تشکری کرده باشم ...... همیشه شاد باشید

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد