سر جلسه خواستگاری... بعد از نیم ساعت سکوت!
مادر داماد: ببخشین ، کبریت دارین؟
خانواده عروس: کبریت؟! کبریت برای چی؟!
مادر داماد: والا پسرم می خواست سیگار بکشه...
خانواده عروس: پس داماد سیگاریه...؟!
مادر داماد: سیگاری که نه... والا مشروب خورده ، بعد از مشروب سیگار می چسبه...
خانواده عروس: پس الکلی هم هست...؟!
مادر داماد: الکلی که نه... والا قمار بازی کرد ، باخت! ما هم مشروب دادیم بهش که یادش بره...
خانواده عروس: پس قمارم بازی می کنه...؟!
مادر داماد: آره... دوستاش توی زندان بهش یاد دادن...
خانواده عروس: پس زندانم بوده...؟!
مادر داماد: زندان که نه... والا معتاد بوده ، گرفتنش یه کمی بازداشتش کردن...
خانواده عروس: پس معتادم بوده...؟!
مادر داماد: آره... معتاد بود ، بعد زنش لوش داد...
خانواده عروس: زنش ؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!
سلام
مرسی از راهنماییت
حتما یادم می مونه
با سلام وآرزوی توفیق
پروردگارا!
گردش ایام به دست
توست و آثار پنهان و
آشکارت، مبارک و متبرک است.
در این سحرهای ملکوتی و مهتابی،
دلهای تاریک ما را با نور ایمان و تابش
معنویت از ظلمات جهل و گمراهی
نجات بخش و چشمان بصیرتی
عطانما تا با تمام وجود،
در راهت گام برداریم
و با دلی بینا به سیر
در آفاق و انس بپردازیم
و از جهان زیبای آفرینشت
کام جوییم و کامروا گردیم
خیلی جالب بود ولی خوب الهی در علم واقع همه چیز رو بگیم ...
خیلی توپ بود.کلی خندیدیم با خانواده!به لاگ ما هم سر بزن.
کبریت خدمتتون هست ؟
سلام
ما هنوز دهنمون بوی شیر میده بابا
سلام . جالب بود پس فندک که آزاده . و موفق باشی .
جدا عجب توصیه ی جالبی بود . یادم باشد .
خیلی جالب بود ان شا الله روزی من و سعید باشه .....به ما هم سر بزنید من و سعید هیچ کس رو به جز بچه های وب لاگ نداریم که با هم دوستمون داشته باشن ....
سلام دوست عزیزم