با خودم فکر کردم که حتماْ لزومی نداره که روزگار آرامش من فرا برسه تا دوباره اینجا بنویسم. برعکس ویولت که نتونست تو غار تنهایی خودش دووم بیاره، من میتونم مدتها تو غار تنهایی خودم بمونم. ولی مهم اینه که از تو غار موندن چه نتیجه‌ای گرفته بشه!
پیش خودم گفتم تو همین روزهای ابری و خاکستری هم کلی آدم بودند که به فکرت بودند. درسته که برای کسب آرامش پیش خیلی‌ها که رفتم پشیمون برگشتم، اما در عوض کلی دوست دیگه بدون اینکه ازشون بخوام، برای کمک به من پا پیش گذاشتند و نمیدونید چه حس خوبی به آدم دست میده وقتی میبینه کلی دوست داره که بی‌هیچ چشم‌داشتی، فقط و فقط واسه خاطر خودت و واسه اینکه حال تو خوب بشه هرکاری از دستشون بربیاد برات انجام میدند.
نظرات 4 + ارسال نظر
ی شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 02:36 ب.ظ

[ بدون نام ] سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 10:50 ق.ظ http://mahemehr.blogsky.com

امید سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 02:55 ب.ظ http://omidezendegani.blogspot.com

سلام مهتاب خانوم
خوشحالم که حالت بهتره. امیدوارم هیچوقت به غار تنهایی نیاز نداشته باشی...

پیرفرزانه سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 11:34 ب.ظ http://pirefarzaaneh.blogsky.com

سلام مهتاب خانم.
بله... اگه اطراف رو خوب بگردی هنوز آدمایی که دل پاک دارن پیدا میشه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد