آی چقدر زور داشت امروز آدم بیاد سرکار... خوش به حال بعضی مرفهین بیدرد! که تعطیلند امروز. تصمیم داشتم مرخصی بگیرم اما همکارم زرنگی کرد و زودتر مرخصی گرفت اما چون باید یکی حتماْ میموند تو اداره، من مجبور شدم امروز بیام سرکار!
دیروز صبح کنکور تعیین سطح داشتم! به همون اندازه‌ای که امروز زور داشت بیام سرکار، دیروز به همون اندازه بَلکَم بیشتر سختم بود که برم واسه امتحان...خلاصه با سختی و مرارت حاضر شدم و بابام رو بیدار کردم که منو برسونه، امتحان دانشگاه امیرکبیر بود...ساعت ۸ امتحان شروع شد و من ساعت ۸:۲۰ دقیقه تصمیم گرفتم که برم خونه! سوالها رو خوندم دیدم همشون برام آشناست و تو دوره کلاسهام استادا نمونه‌ سؤالها رو برامون حل کردند، اما من حل هیچکدومشون یادم نیست :( نیم ساعت دیگه هم نشستم و کل سوالها رو نگاه کردم اما هیچ فایده‌ای نداشت. فقط اعصابم بیشتر خرد میشد که پس من این۳-۲ ماه داشتم چه غلطی میکردم که نمیتونم الان جواب این تستها رو بدم :((( نتیجه این شد که اون ۶-۵ تا تستی هم که جوابشو میدونستم و زده بودم رو پاک کردم و برگه سفید جوابها رو دادم و ساعت ۹ از جلسه اومدم بیرون تا حداقل روز عیدم خراب نشه. بماند که کلی اعصابم خرد شده بود و دپرس شده بودم. اومدم خونه و گرفتم خوابیدم و بعد هم کمی به اوضاع نابسامان اتاقم رسیدم که توش سگ میزد و گربه میرقصید!!!
عصر هم تصمیم گرفتیم بریم سینما، اول رفتیم طولانیترین نقاشی دنیا رو دیدیم! از میدون ولیعصر تا خیابون کارگر ۲ طرف بلوار کشاورز یه بوم بزرگ نقاشی بوسیله داربست درست کرده بودند و مردم رو هر قسمتش با موضوع صلح نقاشی کشیده بودند. بعضی نقاشیها واقعاْ قشنگ بود، اما عمده اونا رو بچه‌ها به کمک مامان باباهاشون کشیده بودند...در کل کار جالب و نویی بود. ساعت ۹ فیلم شروع میشد اما اونقدر تو ترافیک میدون ولیعصر موندیم که نتونستیم بریم فیلم بید مجنون! و برای اینکه بیشتر از این حالمون گرفته نشه رفتیم پارک!! این بود از خاطرات روز تعطیل من...حالا حق دارم بی‌حال و حوصله باشم یا نه؟!

نظرات 4 + ارسال نظر
هاشم چهارشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 10:02 ق.ظ http://www.jameejam.blogsky.com

سلام بشما دوست عزيز
طراحی زيبا در کنار جملات زيبا جلوه خواصی به وب شماداده که جای تحصین دارد
با آرزوی موفقیت روز افزون

[ بدون نام ] چهارشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 10:19 ق.ظ http://omidezendegani.blogspot.com

المیرا و تنها چهارشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 10:48 ق.ظ http://www.asemoun-hasty.blogsky.com

سلام آدم خوبه جاهایی بره که یا یه چیزی یاد بگیره یا حداقل دلش آروم بشه و اینجا همون جاست پاینئه باشی جوهره قلمت خشک نشه آرزو مند آرزو هات

پریسا چهارشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 09:01 ب.ظ http://azabrhambalatar.blogspot.com

سلام مهتلب.sms زده بودم پرسیدم اومده بودی بالا اتاقمون .
حالت خوبه؟
چه خبرا؟
دلم برات تنگ شده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد