یه آقایی زنگ میزنه ثبت احوال میگه ببخشید اونجا ثبت احواله؟ میگن بله، چی کار دارید؟ آقاهه میگه من امروز حالم خوبه، لطفاْ ثبتش کنید!!
حالا شده حکایت من...چند روزه حالم بده، واسه همین دارم این روزا رو ثبت میکنم تا یادم بمونه که چه روزگاری داشتم!! امیدوارم که به زودی زود برگردم و به این حال و روزم بخندم :(
دیشب قلبم داشت از جاش درمیومد....گفتم بیام اینجا و بنویسم تا آروم بشم، اما از شدت خستگی خوابم برد.

خداوندا مرا آن ده که آن به!
 
خدایا هیچ وقت ازت چیزی رو به زور نخواستم. همیشه گفتم تو صلاح منو بهتر میدونی، که منم همونو میخوام.اما خدا جونم صبر و تحمل منم تا یه اندازه‌ای هستش...بیشتر از این طاقت ندارم... کاری نکن به زور ازت بخوام :((
نظرات 3 + ارسال نظر
علی پنج‌شنبه 28 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 11:32 ق.ظ

نه به اون دعا کردنت نه به اون تهدید کردنت!
باز چی شدی؟
خیلی مخلصیم خانوم

مینو شنبه 30 مهر‌ماه سال 1384 ساعت 01:34 ب.ظ

سلام مهتاب جوکت بامزه بود.حالت خوبه الان؟
ببین خدا صلاح کار بنده‌هاشو بهتر میدونه. به هرکسی هم اندازه توانش سختی میده.ناامید نباش و توکل کن به خدا

سایتی مخصوص جوانان امروز پنج‌شنبه 5 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 06:01 ق.ظ http://www.mts2004.co.sr

c.m.s
سلام دوست عزیز و گرامی
وبلاگ خیلی جالب داری..
حیفم اومد که اینو به شما نگم .....آیا تا به حال به مرگ فکر کردی؟؟؟؟ به برزخ چی؟؟؟.......ویا علاقه ی زیادی به مطالب سرگرمی داری؟؟؟....::: = دوست عزیز اگه خواستی به وبلاگ های من سری بزن....و اگه مایل بودی برام تو قسمت نظرات شما پیغام بگذار که لینکت کنم یا نه؟؟ در ضمن اگه خواستی منم تو وبلاگت لینک کن.....
منتظر هستم...خدا حافظ
www.mts2004.co.sr

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد