ماجراهای یک روز زمستانی

نیاوردن چتر به علت تنبلی
خوردن زمین جلوی در اداره، به علت اعتصاب رانندگان اتوبوس ( حالا پیدا کنید پرتغال فروش را!!)  و آبرو ریزی جلوی اون همه آدم :((
هوس مانیکور کردن
کار و بارون و کار و ...
ابری بودن آسمون اما قلقلک وسوسه مانیکور کردن
مانیکوریستی که ناخنهاشو میجوئید و همشون کوتاه و کج و کوله بودن
بارون شدید و نبودن ماشین و فحش دادن به خودم به خاطر نیاوردن چتر و کلاه
گوشه میدان ولیعصر ایستادن تا یه کم بارون آروم بشه
پسری که منو با شهرزاد خانوم اشتباه گرفته بود و هی میگفت ببخشید شما مطمئنید که شهرزاد خانوم نیستین؟
بند نیومدن بارون و پیاده رفتن
تاکسی‌هایی که بدجنسیشون گل کرده بود و همه خالی و بدون مسافر و با لبخندی از جلوی مسافران خیس رد میشدند
یه آقای مهربون که ماها رو سوار کرد
ترافیک و تصادف و آسمونی که انگار سوراخ شده بود
و یک فروند مهتابِ آب کشیده
شب موقع خواب به ناخنهام نگاه میکردم که آیا ارزش داشت بخاطرشون این همه مکافات بکشم؟!!!

 پانویس:‌امروز سالگرد زلزله بم هستش! اونایی که تو اون فاجعه مردند که راحت شدند و روحشون شاد، اما امیدوارم که بازماندگان اون زلزله بالاخره یه روزی ؟؟!!!!‌ سروسامون بگیرند و زندگیشون به روال سابق برگرده!

نظرات 3 + ارسال نظر
بانمک دوشنبه 5 دی‌ماه سال 1384 ساعت 10:16 ق.ظ http://www.banamak.blogsky.com

بی تو مهتاب شبی باز زیر بارون درحالی که تاکسی ها کسی را سوار نمیکردند از آن کوچه گذشتم
سلام
بارون زیباست مخصوصا پیاده روی زیر بارون به شرطی که چتر داشته باشی
شعری از شاعره مریم حیدر زاده

می خوام یه قصری بسازم پنجره هاش آبی باشه

من باشم وتوباشی ویک شب مهتابی باشه

می خوام یه کاری بکنم شاید بگی دوسم داری

می خوام یه حرفی بزنم که دیگه تنهام نذاری

می خوام برات از آسمون یاسای خوشبو بچینم

می خوام شبا عکس تو رو تو خواب گلها ببینم

می خوام که جادوت بکنم همیشه پیشم بمونی

از تو کتاب زند گیم یه حرف رنگی بخونی

امشب می خوام برای تو یه فال حافظ بگیرم

اگر که خوب در نیومد به احترامتت بمیرم

امشب می خوام تا خود صبح فقط برات دعا کنم

برای خوشبخت شد نت خدا خدا خدا کنم

امشب می خوام رو آسمون عکس چشاتو بکشم

اگر نگاهم نکنی نازو نگاتو بکشم

می خوام تو رو قسم بد م به جون هرچی عاشقه

به جون هرچی قلب صا ف رنگ گل شقایقه

یه وقتی که من نبود م بی خبر از پیشم نری

راستی د لت میاد بد ون من بری سفر

بعد ش فراموشم کنی برات بشم یه رهگذ ر



موفق باشی وشاد
به من هم سر بزن خوشحال میشوم
منتظر حضور گرمت هستم
ممنون
تا بعد...

پیرفرزانه چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1384 ساعت 04:29 ق.ظ http://pirefarzaaneh.blogsky.com

ناخن و خیس شدن و اینا رو ولش ولی زمین خوردنت یه کم ... بوده :دی

تامی چهارشنبه 7 دی‌ماه سال 1384 ساعت 06:08 ب.ظ http://barname.blogsky.com

سلام نوشته های جالبی دارین
موفق باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد