رویای شیرین

 

دلم میخواد تو این نم بارون و هوای ابری برم یه جای بلند بایستم،‌ دستامو به دو طرف باز کنم، خودمو رها کنم و تمام وجودم رو بسپرم به دست باد...

 



 

نظرات 6 + ارسال نظر
یک دوست چهارشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 09:50 ق.ظ http://www.adinehbook.com

بازاریابی برای صاحبان وبلاگ و سایت!

پیرفرزانه چهارشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 12:39 ب.ظ http://pirefarzaaneh.blogsky.com

خوب می افتی پائین اونوقت. فقط برو دستاتو باز کن و چشاتو ببند

رامین۳۲۰ چهارشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 12:56 ب.ظ

ای باد در موهایش :)
تو هنوز جوونی این کارا رو نکن .
راستی حالت چطوره ؟ بهتر شدی ؟

نمیخوام خودمو بکشم که...
آره بهترم، البته یکی دو روز حالت مسمومیت رو داشتم اما خوب شدم دیگه!

مهدی چهارشنبه 13 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 09:46 ب.ظ

چه رویایی:)

مهدی پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 09:42 ق.ظ

اون کارتون بود یه دختری داشت به اسم پرین ...اسم کارتون یادم نیست ...فکر کنم اونم یه همچین صحنه ای داشت ...خلاصه اینی که نوشتی تصویرش تو ذهن من هست اما هی فکر می کنم کجا؟ کجا؟ :)

اسم اون کارتون باخانمان بود! پرین و پاریکال و پاکوتاه ؛)

نازنین بانو پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 10:40 ق.ظ

آدمو یاد فیلم تایتانیک می‌ اندازی،همون سکانس که رز رو دماغه کشتی میایسته. پس جک کجاست خانم رز که بیاد و ........
ممنون از توجهت به بلاگم

جک رفته گل بچینه ؛)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد