بابا شب ساعت ۱۰-۱۱ بود من رو رسوند بیمارستان و خواهرم برگشت خونه!! منم که تاحالا تجربه شب موندن تو بیمارستان رو نداشتم کلی واسه خودم شنگول بودم
چون بیمارستانش خصوصی بود و در نتیجه هزینه ها سرسام آور!!به خاطر همین مثلا بخش زایمانش به اون بزرگی ۳ تا نوزاد بیشتر نداشت و بقیه اتاقهای اون بخش رو برای بیمارای دیگه اختصاص داده بودند. مریضهایی که دارند دوره نقاهت میگذرونند یا بیماری عفونی ندارند تو اون بخش میخوابند. مامان من هم چون تو بخش جراحی جا نبود بالاجبار تو این بخش بستری شده بود!! حالا بماند که ما چقدر مامانم رو اذیت کردیم بابت همین مساله و چقدر پاره شدن مینیسک پاشو ربط دادیم به زایمان .....دو تا نگهبان مثل سگ آقای پتیول جلوی در بیمارستان بودند که نذاشتن بابا بیاد بالا مامان رو ببینه . من رفتم بالا پیش مامانم و کمی باهاش حرف زدم و وسایلشو مرتب کردم و خبرای خونه رو دادم ... بعد رفتم یه چرخی تو بخش زدم که ببینم اوضاع چه جوریاست!! اتاق بغلی یه خانم ۳۵ ساله بود که تومور بدخیم مغزی داشت که تاحالا ۲ بار عمل شده بود در ضمن شنت هم تو سرش داشت!!و متاسفانه حال خوبی نداشت الانم داشت دوره نقاهتشو میگذروند .عمل بلع هم نداشت و غذا رو با یه لوله ای که از بینیش به معده اش وصل بود با این سرنگهای بزرگ بهش تزریق میکردند!! غذا که چه عرض کنم یه مایع تهوع آور با بوی بد که معلوم نبود چی بوده
سلام....بابت تاخیر طولانی شرمنده!! کمی تا قسمتی گرفتار بودم! مامانم مریض بود و من در نقش فلورانس نایتینگل و گاه مهماندار و گاه سر آشپز مخصوص انجام وظیفه میکردم
اما خدا هیچ کدوم از شماها رو گرفتار این بیمارستانها نکنه که خیلی اوضاع قمر در عقربی دارند!! من یک شب به عنوان همراه موندم پیش مامانم. یعنی شب اول خواهرم موند و شب دوم که مامانم عمل کرده بود من موندم.حالا از خاله ام اصرار که من شب بمونم و از من انکار که نه بابا تو چرا بمونی؟ خودم میمونم پیش مامانم!! که ای کاش نمیموندم!! اون شب جزو بدترین ۳ شب عمرم بود!! یک شب دیگه هم که خیلی مزخرف بود شبی بود که خودم عمل چشم کرده بودم و تا خود صبح مردم و زنده شدم از درد چشمم!! اون یکیش هم خصوصیه و به شما مربوط نمیشه لطفاْ سوال نکنید خلاصه داشتم میگفتم که قرار شد من شب بمونم پیش مامان جانم.بابام ساعت ۱۰-۱۱ شب بود که منو برد رسوند بیمارستان و خواهرم برگشت خونه........... ماجرای اون شب بیمارستان رو تو پست بعدی تعریف میکنم چون خیلی طولانی میشه! خوش باشید.......تا بعد