سلامی چو بوی خوش آشنایی

 

من موندم به این مدیران بلاگ اسکی با این اوضاع سرورهاشون و وضعیت خراب اینجا چی بگم!! این چه وضعشه آخه شما که نمیتونید خوب سرویس بدید یا در اینجا رو ببندید که خیال خودتون و ما راحت بشه یا یک فکر درست حسابی براش بکنید :( جالب اینجاست که ما مثل این کفترای جلد وقتی اینجا خرابه، هیج جای دیگه نمیریم و خونه جدیدی واسه خودمون دست و پا نمیکنیم. یه چند روزی عصبانی و ناراحت و کلافه میونیم. بعد چند روزی هم بی خیال نوشتن میشیم و منتظر میمونیم که خونمون درست بشه!! هر وقت اینا عشقشون کشید و اینجا درست شد باز بر میگردیم و میایم سر خونه زندگیمون..... خیلی احمقانه است نه؟؟؟

 

در تقویم تاریخ این چنین روایت شده که پارسال در چنین روزی من این وبلاگ رو ساختم. برنامه تقویم تاریخ رو شما یادتونه؟؟ هر روز صبح حدودای ساعت 6-7 از رادیو پخش میشد. یه آهنگ مخصوص داشت که هنوز تو ذهن من مونده و بعد یه آقایی که نمیدونم کی بود، میگفت تقویم تاریخ!! شونصد سال پیش در چنین روزی مثلاً فلان اتفاق افتاد. حالا شما هم این نوشته بالا رو با همون ریتم بخونیدش ؛) جونم براتون بگه که اون موقع همونطوری که قبلاً هم گفتم یه خونه دیگه داشتم و اونجا واسه خودم زندگیمو میگذروندم. وقتی تصمیم به کوچ گرفتم اول اینجا رو ساختم دو ماهی همینجوری ولش کرده بودم و تصمیم داشتم که یا بدمش پرورشگاه یا به یک خانواده که صاحب وبلاگ نمیشدند تا ازش نگهداری کنند. البته بعدها به دلایلی که نصفشو قبلاً گفتم اون خونمو رو درشو تخته کردم و اومدم اینجا و از خرداد و تیر ماه به طور جدی و نیمه جدی و شوخی و ... اینجا نوشتم. اما تاریخ تولد وبلاگم در واقع 26 فروردین هستش ... خلاصه بچه وبلاگ جونم تولدت مبارک و از این صوبتااااااااا . فعلاً به خاطر ایام محرم و صفر و عزاداری و ... از کیک و جشن و ... خبری نیست. اما اگه خواستید کادو بفرستید به آدرس ذکر شده در بالای صفحه سمت چپ ارسال کنید:D  راستی تولد بچه وبلاگ بعضی ها هم مبارک. وبلاگهای ما تو یک روز بدنیا اومدند :D این بعضی ها چون اونجور که میگند خیلی آدم مهمی هستند، خوب بچشون هم بیشتر تحویل گرفته میشه و قراره که یه جشن درست حسابی و مفصل به صرف شیرینی و کیک و میوه و شام راه بندازند. خودشون روشون نشد اعلام کنند در نتیجه از من خواستند که اینجا از همتون دعوت کنم که با خانواده حتماً حتماً به جشن ایشون تشریف ببرید.مطمئن باشید که از تشریف فرمایی شما خیلی خوشحال خواهند شد :D!! (دروغ که استخوان نیست، تو گلوم گیر کنه جناب از پشت یک سوم ) خوش باشید. تا بعد

!! بینوایان

 آدم شکمش گرسنه باشه، قلبش شکسته باشه، سرش درد بکنه، دلش گرفته باشه، چشماش قیلی ویلی بره، از کله صبح یک ریز پشت کامپیوتر نشسته باشه و کار بکنه، شام و صبحانه هم نخورده باشه، بعد ناهار کوفته باشه  .... دیگه باید سرشو بذاره و بمیره :(( الان بدجوری احساس کوزِت بودن بهم دست داده   کجایی ای ژان والژان

مرا به یاد آور وقتی که رفته ام ... و رهسپار سرزمین سکوت شده ام ... وقتی دیگر نمیتوانی دستم را در دست بگیری و من نمیتوانم میان ماندن و رفتن دو دل باشم. دیگر برای هر حرف و نیایشی دیر است و اگر زمانی مرا از یاد بردی و دوباره به یاد آوردی اندوهگین مباش
بهتر است مرا فراموش کنی و لبخند بزنی ... تا اینکه به یادم باشی، اما ساکت و اندوهگین

Christina Rossetti


کاش دلمو نمیشکستی با این حرفات، با مرام تو که میخواستی بشکنی حداقل اینجوری نمیشکستی. اگه خیال کردی که میام اینجا و حرفامو بهت میزنم اشتباه کردی،شایدم اینم از نفهمی منه!!! همون بهتر که این حرفا تو دلم بمونه.اصلاْ هر حرف دلی رو که نباید به زبون آورد و جایی بیانش کرد. این جوری خیلی بهتره ... اما فقط بدون که اصلاْ ازت انتظار نداشتم...هنوزم تو بهت و تعجب حرفای دیروزتم. شاید فکر میکنی حرفی که زدی نباید منو ناراحت میکرد، اما باور کن از صد تا فحش و بد و بیراه و ... خیلی بدتر و دل آزارتر بود .از دیشب حرفات مثل پتک میخوره تو سرم و بدجوری مَنگم کرده