یه وقتایی احتیاج به یه آغوش گرم داری، یه آغوش گرم و امن که واسه همیشه میمونه!! تو خیالت پناه میبری بهش و خودتو از هرچی که آزارت میده رها میکنی، آسوده و راحت. اون ازت محافظت میکنه... چشماتو باز میکنی، خودتو تنها میبینی... خودتی و خودت!! تویی که خودتو در آغوش گرفتی :(


چند وقت پیش تو غذای یکی از همکارام جسد بیجان یه فروند از این موجودات زنده یافت شد. همه اداره هم بدون اینکه بدونن، از اون غذا خوردن :( بدشانسی اینکه اون روز ناهار شنیتسل ماهیِ قزل‌آلا بود که جزو غذاهای مورد علاقه من محسوب میشه :(( از اون روز هروقت غذا ماهیه، من از بیرون غذا میگیرم!! همکارام از اون مارمولک خوشگل و خوش هیکل با موبایل عکس گرفتند و برای وزارت بهداشت همراه با یک نامه فرستادند، اما هیچ کس اهمیت که نداد هیچ!! تازه از فرداش دوباره از همونجا برامون غذا آوردند!! حتی اعتصاب غذای ۱۰ روزه‌ی ما هم هیچ نتیجه‌ای نداد. خلاصه گفتم اینجا از جنابعالی عاجزانه درخواست کنم از خانواده و اقوام محترمتون بخواهید که دیگه دور و بر این رستورانی که برای ما غذا میاره آفتابی نشند ... با تشکر فراوان! ؛)

بسی مایه خوشحالی است که فردا تعطیله و من میتونم تا لنگ ظهر بخُسبَم...آخییییییییییی

هنوز کادوی مامانه رو نداده باید پول‌کباب کادوی بابا جان بشیم!!  چی میشد روز فرزند هم بود و پدر مادرها واسه ما کادو میگرفتند!!‌

باز هم بسی مایه خوشحالی است که رادیو و تلویزیون مجوز پخش آهنگهای فرمان فتحعلیان رو دارند و چند روزه همش آهنگهای مورد علاقه من پخش میشه :)


گریه‌ کردن زیر آب هم عالمی داره ... اینو تازه کشفیدم!!

یه مسئله‌ دیگه‌ای که دارم سعی میکنم یاد بگیرم، اینه که « این نیز بگذرد !! »