هرگل که به چمن بیشتر میدهد صفا 
گلچین روزگار امانش نمیدهد
گلچین روزگار عجب باسلیقه ‌است
میچیند آن گلی که به دنیا نمونه است
 دیدی گفتم که هیچ چیزی تو این دنیا به عدالت تقسیم نشده، حتی مرگ!!
 این چه عدالتی هستش که پیرمرد ۷۰ ساله صاف صاف راه میره و تازه هوس زن چندم گرفتن و ماه عسل رفتن میکنه در عوض پسر ۱۹ ساله که قهرمان واترپولو هست، سرطان خون میگیره و در عرض ۱ سال وزنش از ۹۰ کیلو میرسه به ۳۵ کیلو و بعدشم میمیره :((‌ آخه این اسمش تقسیم عدالته ؟؟؟؟!!!!

باز هم طبق روال عادی برنامه بلاگ اسکی پکیده بود دیگه خسته شدم از این وضعیت، اما چون حال و حوصله دردسر گرفتن فضا و دومین و طراحی سایت رو ندارم، مثل این کفترهای جَلد (بلکه هم شبیه گاو!!) باز سرمو انداختم پائین و اومدم اینجا و دارم مینویسم :(
دلم این روزا خیلی گرفته ، دلم میخواست اینجا حرف بزنم و خودمو خالی کنم که نشد!! این روزا حتی صمیمیترین دوستام هم نمیدونن چه اوضاع و احوالی دارم و داشتم. فقط میگن که تو چرا این همه تو خودتی و کم حرف شدی؟! تو شرایط روحی بدی قرار داشتم و دارم، البته الان خیلی بهترم، دارم خودمو تطبیق میدم با شرایط و خیلی چیزا رو از جمله نامردیها و بیمرامی و بی معرفتیها رو میپذیرم. حالا هم که آرومترم نمیخوام با یادآوری اون روزا حالم رو بد کنم ... به هرحال روزگار غریبی است نازنین!! ... امیدوارم خدا کمکم کنه تا این روزا هرچه سریعتر بگذره

 فقط مینویسم تا بعدها بدونم که چه روزهایی رو پشت سر گذاشتم، چقدر دارم غصه میخورم بابت این اشتباهاتی که کردم :(
تازه دارم میفهمم که چقدر احمق بودم و چه خریتهایی که مرتکب نشدم...
دارم میفهمم که بهای این عشق که سهم من بود و دادم چقدر بوده و سهم تو ؟!!
دارم معنی سادگی و خامی رو میفهمم... یاد میگیرم که با هرکسی مثل خودش باشم نه اونجوری که دوست دارم.
میفهمم که خیلی‌ها لیاقت و ظرفیت خیلی چیزا رو از جمله عشق و محبت و دوست داشتن رو ندارند...
میفهمم که همه آدمها اونجور که وانمود میکنند نیستند، شاید تو یه شرایط خاص بتونی ذات اصلیشونو ببینی و تعجب کنی که اِ این همون آدمیه که تا دیروز یه جور دیگه بود!!

نخندین به این همه حماقت و سادگی من  :( من دارم خیلی چیزها رو میفهمم !!